بحران هویت در بوف کور هدایت، پیامدی از حضور تجدد در جامعة سنتی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

دانش آموختۀ زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز

چکیده

با ورود مدرنیته به کشورهای سنتی، تقابل و تضادی دامنه‌دار و پُرپیامد در زندگی فکری و اجتماعی افراد، به‌ویژه اندیشمندان جامعه ایجاد شد. انسان اندیشه‌ورز معاصر با مقایسة دنیای مدرن -که رهاورد غرب است- و سنت‌های خودی به تعارضی سخت دچار می‌شود و در میان احساس شرقی و خرد غربیِ نوین در تعارض قرار می‌گیرد. اگر روشنفکر نتواند راه میانه‌ای برای درک اوضاع بیابد، به حیرت، دوپارگی شخصیت و بحران هویت و در مواردی به پوچ‌انگاری و هیچ‌گرایی می‌رسد. بوف کور، به عنوان نخستین اثر داستانی مدرن ایران، دستاورد رویارویی سنت و تجدد در ایران نیمه‌جدید رضاشاهی است. این مقاله می‌کوشد پیامدهای حاصل از رویارویی سنت و تجدد را در این اثر داستانی در پیوند با نویسنده‌اش –صادق هدایت- نشان دهد. راوی داستان در جست‌وجوی «فردیّت» و شناخت خود به عدم شناخت خود و دیگران می‌رسد. حیرت، شک و ناپایداری حاکم بر راوی و داستان، درهم‌ریختگی و از هم‌گسیختگی زمان و مکان و احساس فاصلة بسیار با اجتماع و خود بیانگر بحران هویت راوی است. این بحران هویت که همراه با پوچ‌انگاری، خویشتن‌گریزی و دیگرگریزی است، به مرگ تدریجی و خودخواستة راوی می‌انجامد. هم‌چنین حضور مؤثر زن و توجه ویژه به کارکرد او در ذهن مرد، اجتماع مردسالار و به‌تبَع، در آثار ادبی از جمله بوف کور،که در آثار پیشامدرن وجود نداشت، از دیگر پیامدهای جدال سنت و تجدد است. تقابل علم و دین که به شکل رویارویی عقل با خرافات و باورهای تغییر شکل‌یافتة مذهبی است، پیامدی دیگر از این رویارویی است. همة این اندیشه‌ها را می‌توان در شخصیت هدایت بازیافت؛ اما نمی‌توان گفت که او به اندازة راوی داستانش پوچ‌گرا بوده است.

کلیدواژه‌ها