1
دانشجوی دکترای پژوهش هنر، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه تربیت مدرس
2
دانشیار گروه هنرهای نمایشی دانشگاه تهران
چکیده
دانش روایتشناسی به رهبری ساختارگرایان تدوین شد و هدف آن شناسایی چیزهایی است که وجه مشترک همه روایتها و فقط روایتها هستند. واژۀ روایت اولین بار توسط تودوروف پیشنهاد شد و در دهههای گذشته به موضوع مهم بحث و بررسی در تقریباً تمام رشتهها از هنرهای زیبا و علومطبیعی و اجتماعی گرفته تا مطالعۀ ارتباط و رسانه، تبدیل شده است. نقاشی قهوهخانهای یکی از مهمترین هنرهای مردمی در ایران است که با تولد جنبش مشروطه و بیداری افکار عامه رونق یافت. در این گونه نقاشیها، نقاش موضوعات روایی قهوهخانه را مطابق با شرحی از زبان نقال، تعزیهخوان، مداح و روضهخوان به تصویر میکشید و همچنین بر اساس آنچه در ذهن مردم کوچه و بازار بوده، به نمایش میگذاشت. یکی از مهمترین ویژگیهای نقاشی قهوهخانهای، روایی بودن آن است که آن را به نمونۀ موردی مناسبی برای روایتشناسی تبدیل میکند. از سوی دیگر شبیهخوانی نیز به عنوان هنر نمایشی فولکلور، اغلب فرم روایی نسبتاً پیچیدهای دارد. بررسی چگونگی این پیچیدگی نیز شبیهنامهها را تبدیل میکند به مصداق مناسبی برای بررسیهای روایتشناسانه. از اینرو در این پژوهش در قدم اول روایتشناسی ژنت به عنوان چارچوب اصلی پژوهش بررسی شده است. پس از آن نقاشی قهوهخانهای و نمایش شبیهخوانی (هر دو به عنوانِ هنری آیینی ـ مذهبی ـ ایرانی) به طور اجمالی معرفی شدهاند. در آخر نیز روایتپردازی داستان طفلان مسلم در دو هنر، نقاشی قهوهخانهای و مجلس شبیهخوانی، با هدف ارزیابی چگونگی و میزان تأثیرپذیری و تأثیرگذاری بر یکدیگر بر اساس روایتشناسی ژنت بررسی شدهاند. این پژوهش توصیفی- تحلیلی است و در آن از منابع اسنادی ـ کتابخانهای و پایگاههای معتبر اینترنتی استفاده شده است. (پیشنهاد میشود نویسندۀ محترم در اینجا مختصراً به نتایج پژوهش نیز اشاره کنند).
احمدزاده، علیرضا (1389). فرهنگ واژگان تئاتری. تهران: افراز.
آقاجانیان مبارکه، شادی (1395). بررسی روایتشناسی آثار نقاشی قهوهخانهای با رویکرد ژنت. پایاننامۀ کارشناسی ارشد، رشتۀ ارتباط تصویری، دانشگاه علم و هنر یزد. دانشکدۀ هنر و معماری.
بابویه قمی، محمد بن علی بن الحسین (1370). امالی شیخ صدوق. ترجمۀ محمدباقرکمرهای. تهران:کتابچی.
بیضایی، بهرام (1392). نمایش در ایران. تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.
پاکباز، روئین (1380). نقاشی ایران از دیروز تا امروز. تهران: زرین و سیمین.
تودوروف، تزوتان (1379). بوطیقای ساختارگرا. ترجمۀ محمد نبوی. تهران: نشر آگه.
تولان، مایکل جی (1393). روایت شناسی. ترجمۀ سید فاطمه علوی و فاطمه نعمتی. تهران: سمت.
چیلپا، کاظم و مصطفی گودرزی و علیاصغر شیرازی (1390). «تأملاتی دربارۀ موضوعات ملی و مذهبی در نقاشی قهوهخانهای». فصلنامۀ علمی و پژوهشی نگره، شماره18. (69- 81).
حکیم، اعظم و ابوالقاسم دادور (1397). «مطالعۀ تطبیقی روایتپردازی دینی در نقاشیهای قهوهخانهای و گوتیک». فصلنامۀ علمی و پژوهشی نگره، شماره 47. (94- 109).
دشتی، علی اصغر (1387). «کارکرد قراردادهای زمانی و مکانی در شبیهخوانی». فصلنامۀ تخصصی تئاتر(42- 44).
دیپل، الیزابت (1389). پیرنگ. ترجمه مسعود جعفری. تهران: نشر مرکز.
ذواافقاریان، الهام (1394). دفتر پژوهش2 (بررسی روایت و جلوههای آن در تعزیه). تهران: انتشارات نمایش.
زارعی چهارراهگشین، الهام (1395). روایتشناسی و مضمونشناسی نگارههای سقفی حمام وکیل. پایاننامۀ کارشناسی ارشد، رشتۀ پژوهش هنر، دانشگاه علم و هنر یزد. دانشکده هنر و معماری.
ساریخانی، مجید (1384). «نقاشی قهوهخانهای در دوره قاجار». وقف میراث جاویدان، شماره 50. (114- 120).
شهیدی، عنایتالله (1380). تعزیه و تعزیهخوانی. تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی با همکاری کمیسیون ملی یونسکو.